اتومبيل وسيله منحصربهفرديست كه دوران شكوفايي ارتباطات و حمل و نقل را پوياتر كرده و تاثير بسيار شگرفي بر زندگي انسان امروز گذاشت.
اگرچه ترديدي نداريم كه پيامدهاي صنعتي شدن تاثيرات نامطلوبي بر زندگي انسان امروزي گذاشته و كم و بيش بر زندگي مردم مشرق زمين نيز سايه افكنده است و اين عدم توازن شرايط را براي ما بغرنجتر هم ميكند! اما اگر متناسب با نياز و در موازات زندگي خود، براي اصلاح الگوهاي مصرف گاميبرداريم، بار منفي كمتري از آن بر شانههاي ما سنگيني خواهد كرد.
نمونه بارز آن همين موارد ريز و درشت متعددي است كه در شهرهايمان شاهديم، مثل اتومبيلهاي تكسرنشين يا طي مسافتهاي كوتاه درون شهري با وسايل شخصي و... اخيرا مواردي مشاهده شد كه رانندگاني براي سرگرمي يا حتي شغل ثانويه در خيابانها تردد و مسافركشي ميكنند!
(كه البته اصلا قرار نيست كه منكر فشارهاي اقتصادي موجود باشم.) از همه مزايا و معايب اتومبيل كه بگذريم، آنچه كه در نظام اتومبيلراني امروزه بسيار حائز اهميت است رعايت قوانين راهنمائي و رانندگي و رابطه موجود بين رانندگان و ماموران راهنمائي و رانندگي بهعنوان ناظرين اجرايي اين قوانين است.
ساعت 4عصر ميدان امام(ره)
از تاكسي كه پياده ميشوي، ميبيني لااقل 10 نفر به عابرين ميآويزند كه ميخواهند احتمالا آنها را به آمل، بابل، قائمشهر (داخل شهر يا كمربندي!)، بابلسر، چالوس و... ببرند، در حاليكه عابر مورد نظر هدفي جز رد شدن از اين قسمت شهر و رساندن خود به بانك يا اداره در آن سوي خيابان ندارد.
كميآن طرفتر ميخواهي از عرض خيابان رد شوي ــ از عرض خياباني كه دروازه ورودي و خروجي شهر محسوب ميشود ـ اگر تمام آئين نامه راهنمائي و رانندگي را هم در ذهنت مرور كني تا راهكاري براي كمترين تخلف پيدا بشود و مثل يك شهروند قانونمند از عرض خيابان عبور كني، امكان ندارد كه بتواني از اين سد سديد انساني و آهني بهراحتي بگذري.
خودروهايي كه در يكديگر گره خورده اند و هر كدام تلاش ميكنند با اجراي ترفندهاي مختلف رانندگي، راه خودروهاي ديگر را سد و مسير را براي خود باز كنند. مامور راهنمايي و رانندگي در حالي كه وسط اين چند راه مستاصل ايستاده و كاملا سردرگم وضعيت موجود را نظاره ميكند.
انگار هيچ قانوني در اين ميدان حاكم نيست؛ به جز قانون «چاكرِ جناب سروان!» بيچاره جناب سروان كه هم بايد قانون را اجرا كند و هم از طرف ديگر اين جماعت را دلآزرده
نكند.
بالاخره به سلامتي به آن سوي خيابان ميرسي. دوباره سناريوي رانندگان جوياي مسافر تكرار ميشود و البته هزاران ماشيني كه كيپ تا كيپ به شكلهاي عجيب و غريب پارك شدهاند كه من اصلا نميخواهم بگويم كه پارك و توقف در اطراف ميادين ممنوع است. جناب سروان، التفاتي بفرمايند لطفا! حمل با جرثقيل!
راستي كسي دارد بيخ گوشم بوق ميزند... ــ بوق! آن هم در پيادهرو ؟ بله، موتوري محترم ديواري كوتاهتر از عابر پياده يا پيادهرو نديده و يا براي لگد مال كردن حريم قانونياش راهي پيدا نكرده!!!
در گوشهاي از اين شهر، عجيب و غريب نيست كه با تخلفات وسيع راهنمائي و رانندگي روبهرو نباشيم. آن هم نه فقط از طرف شهروندان كه ملزم به رعايت قوانين هستند بلكه از طرف مامورين كه ناظرين بر عدم رعايت قانون هستند، به نوعي شاهد سهلانگاريهاي زيادي هم هستيم.
در اصليترين ميدان شهر ساري (ميدان ساعت) سادهترين قانون كه رعايت حق تقدم است، آن هم با وجود چراغ راهنمائي و رانندگي، اعمال نميشود كه متاسفانه با هرج و مرج و اختلال در ترافيك مواجهيم. شايد مشكل اصلي عدم وجود فرهنگ شهروندي در اين مقوله باشد، اما اگر مامورين به طور مداوم در اين ميدان حضور داشته و به جديت به اعمال قانون اقدام كنند، شهروندان نيز به مرور زمان خود را ملزم به رعايت آن خواهند دانست و در دراز مدت به امري بديهي تبديل خواهد شد.
وقتي ماموران راهنمايي و رانندگي را افسران وظيفهاي تشكيل ميدهند كه در حال طي دوره خدمت سربازي هستند كه نه آموزش كافي ديدهاند و نه سابقه كافي دارند و تنها نگاه موقتي به كار خود دارند، در نتيجه در انجام وظايف محوله خود در اعمال قانون و ساماندهي و كنترل ترافيك معابر و چهارراهها چندان كه بايد جدي نخواهند بود.
به نظر ميرسد وظيفه و كار اغلب ماموران جوان راهنمايي و رانندگي فقط در ايستادن كنار معابر و خيابانها و مچگيري براي يافتن تخلفي از سوي رانندگان و بلافاصله جريمه كردن آنها خلاصه نشده باشد، بلكه نظارت بر وضعيت تردد خودروها و ساماندهي و باز كردن گرههاي ترافيكي در معابر و خيابانها از عمدهترين وظايف آنهاست كه اغلب هم آنها را انجام ميدهند. ضمن آنكه اصل بر پيشگيري جرايم رانندگان و تلفات انساني است تا جريمه كردن و حمل اتومبيلها با جرثقيل.
در زماني كه دنيا به سمت حذف حضور فيزيكي ماموران پليس راهنمايي و رانندگي در چهارراهها و كنترل غيرمحسوس معابر و شريانهاي ترافيكي پيش ميرود، متاسفانه اين شهر بهعنوان مركز يك استان نسبتا وسيع از سادهترين نظارتها بيبهره است. اگر ساري يك پايانه بيقانون در امر ترافيك است، براي حل اين معضل بايد دلسوزانه فكري كرد.